به گزارش شهرآرانیوز «به ایران برگردید. زیرا ایران به جوانانی مثل شما نیازمند است.»
همین یک جمله سفارش امام خمینی (ره) از پاریس به جوانان فعال انقلابی داخل کشور کافی بود تا مهدی زین الدین قید مهاجرت به فرانسه را برای ادامه تحصیلات در رشته پزشکی بزند. دعوت نامه دانشگاه فرانسه را بیرون بریزد و با تعطیلی دانشگاهها و اعتصاب عمومی جامعه، کرکره کتاب فروشی پدرش را که سنگر مبازراتی اش بود، پایین بکشد تا به خیل جمعیت مبارز و پرخروش بپیوندد. مهدی زین الدین، شاگرد زرنگ مدرسه و نخبه رتبه چهار کنکور در سال ۱۳۵۶ بود. دوران دبیرستان او مقارن با روزهای اوج فعالیتهای سیاسی اش بود.
مهدی که از سالهای نوجوانی، شیفته و پیرو منابر و توصیههای آیت ا... مدنی شده بود، راه خود را از دیگر هم کلاسی هایش جدا کرد و در روزگاری که حزب رستاخیز به اجبار جوانان و نوجوان را به خود ملحق میکرد، هرگز تن به عضویت در این حزب نداد. تاوان این سرپیچی را با اخراج از دبیرستان پس داد و پس از آن وارد دبیرستانی دیگر شد و با تحصیل در رشته علوم تجربی، مسیر زندگی اش به سمت پزشکی تغییر کرد.
اما انقلاب اسلامی و فراز و نشیبهای آن، سرنوشت دیگری برای او رقم زد. او که از کودکی تا جوانی، سالها شاهد و درگیر فشارهای حکومت پهلوی بر پدرش بود، بارها به واسطه تبعید و دستگیری پدرش آواره شهرهای مختلف شده بود.
رنج سالیان و بغض و کینه او از رژیم پهلوی، تنها گوشهای از اراده و انگیزه اش برای پیشبرد آرمانهای انقلاب اسلامی و همراهی با موج خروشان انقلاب بود.
پدرش که در شهر زادگاهش تهران، به یک کتاب فروش مذهبی آبرومند شهرت داشت، مغازه اش را مخفیانه برای آماده سازی و پخش اعلامیههای امام (ره) در اختیار نیروهای مبارز قرار داده بود که در غیاب پدر، مهدی راهش را ادامه داد و تا آخرین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی در آن فعالیت کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مهدی زین الدین در صف نخست افرادی بود که به عنوان نیروی انقلابی برای خدمت در سپاه پاسداران داوطلب میشدند. پس از آنکه مدتی در واحد اطلاعات سپاه پاسداران خدمت کرد، ناامنیها در غرب کشور بالا گرفت و به دنبال آن بود که شهید زین الدین نیز در قالب تیمهای عملیات پاک سازی به استانهای غربی اعزام شد.
با آغاز جنگ تحمیلی، بی تاب حضور در جبهههای نبرد بود. پس از سپری کردن دورههای آموزشی کوتاهی، در قالب یک گروه صدنفره به سوی مناطق مرزی حرکت کرد و مدتی بعد به عنوان مسئول واحد شناسایی مشغول به خدمت شد. نبوغ، اخلاق و مدیریت تحسین برانگیز او در مدتی کوتاه موجب شد تا مسئولیت واحد اطلاعات عملیات سپاه پاسداران در دزفول و سوسنگرد نیز به او واگذار شود.
شهید زین الدین در زمره مهرههای کلیدی جریان آزادسازی خرمشهر بود و با مسئولیت اطلاعات عملیات قرارگاه نصر، نقش مؤثری در پیروزی رزمندگان و تحقق اهداف نبرد داشت.
فرماندهی لشکر علی بن ابی طالب (ع) در دوران جنگ زمانی به شهید زین الدین واگذار شد که یک تیپ خط شکن بود، اما با درایت هوشمندانه و شجاعت مثال زدنی اش، به لشکری سرنوشت ساز در سالهای جنگ تحمیلی تبدیل شد. لشکری که همواره پیچیدهترین و دشوارترین عملیات را بر عهده میگرفت و شمار نبردهای پیروزمندانه اش غالبا از شمار ناکامی هایش پیشی میگرفت.
برادران زین الدین، مجید و مهدی، که هر دو شیرپاک خورده مادری دیندار و تربیت یافته پدری ولایت مدار بودند، سرانجام در ۲۷ آبان سال ۱۳۶۳ در مسیر کرمانشاه به سردشت در حالی به دست گروههای ضدانقلاب به شهادت رسیدند که قصد شناسایی منطقه و انجام مأموریت داشتند. شهید مهدی زین الدین در هنگام شهادت، پدر بیست وپنج ساله دختری بود که تنها یک شمع از شمعهای زندگی اش را با او خاموش کرده بود. جوانی برومند و نخبهای کم نظیر که در متن پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب، به «ستارهای درخشان» در میان سرداران سپاه پاسداران تعبیر و تجلیل شد.
مجید زین الدین در ۷ شهریور ۱۳۴۳ در تهران زاده شد. او از همان دوران نوجوانی دوشادوش برادرش علیه رژیم پهلوی مبارزه میکرد. او نوارها و اعلامیهها را از پدرش تحویل میگرفت و به دست مردم میرساند. با آغاز جنگ تحمیلی درس و مدرسه را رها کرد و همراه برادرش به میدان نبرد حق علیه باطل شتافت. سرانجام به عضویت سپاه پاسداران درآمد و در لشکر علی ابن ابی طالب (ع) که برادرش فرماندهی آن را بر عهده داشت، در قسمت اطلاعات و عملیات فعالیت کرد.
مجید در ۲۷ آبان سال ۱۳۶۳ درحالی که به همراه برادرش مهدی، برای شناسایی منطقه عملیاتی از کرمانشاه به سمت سردشت در حرکت بودند، در منطقه دارساوین بر اثر کمین ضد انقلاب به شهادت رسیدند.